top of page
و تو!
با همهٔ بیاعتنایی و غرورت
شعر منی!
شعری...
عاری از هرگونه عقلیات
احساس!
احساس خالص
از اعماق وجود
شعری که هرگز
نگنجد در لفظ
گفتی شعر نو گویم
و خواستی...
شعری که از دل آید
بیتکلف
شوری که از سینه خیزد
بیتصنع
تا همگان عریانش بینند
دور از هرچه بوده و هستم
فارغ از هرچه دانسته و میدانم
بیرون از دنیای کهنه و نو
شعر نو من؟
گوش کن: ... تویی!؟
bottom of page